پس از فروپاشی استعمار عثمانی و آخرین پایگاههای نظامی آن در شبه جزیره عرب و سپس سیطره استعمار انگلیس و فرانسه بر بسیاری از دول عربی، قراردادهای دو جانبه ای منعقد شد که به موجب آن نیروهای استعماری با ابقاء چند پایگاه نظامی، از داخل شهرها عقب می نشستند و این عملیات را «آزادی از یوغ استعمار و رسیدن به استقلال» می نامیدند. در این میان عراق تنها کشوری بود که توانست با انقلاب مسلحانه به رهبری عبدالکریم قاسم آخرین پایگاههای نظامی انگلیس را درهم کوبد.حکّام عرب تلاش کردند تا به ملّتهای خود حکومت ملّی و استقلال از غرب را القا نمایند، از این رو؛ توهم (رهبر امّت عربی) بر عقول منجمد اعراب سیطره نمود، اشخاصی چون؛ جمال عبد الناصر و نیز شخصیت جعلی تاریخ عربی یعنی صلاح الدین ایّوبی که پیوسته تفکر عربی سنّی از او به عنوان رهبری که توانست با قتل و کشتار در یک شب قاهره را از یک شهر شیعی به سنّی تبدیل کند، تصویری بدیع در ویترین افتخارات تاریخ عربی در اذهان حک نمود.جمال عبدالناصر با داشتن امتیازاتی همچون سخنرانی های آتشین و جذاب عوام پسند، در خود شایستگی ایفای نقش (رهبر امّت عربی) را متصور شده بود، هرچند که اجل مهلتش نداد تا این پروژه را به پایان رساند و با مرگش جایگاه وی به سبب نبودن شخصیتی که صفات او را داشته باشد، خالی ماند. چرا که اعراب به «ملک حسین» پادشاه اردن به مانند عروسکی نگاه می کردند که غرب هرگونه که می خواست او را می رقصاند، و «ملک فیصل» صحرا گرد که پای افزارهایش از چوب نی بود، از سیاست چیزی جز (حنای عرب) نمی دانست، و رئیس جمهور سلیمان فرنگی که بر قهوه خانه بزرگی به اسم لبنان تکیه زده بود که در هر جای آن هرزه های شرق و غرب جولان می دادند، و حکام مغرب عربی که اصلاً نمی فهمند در دول عربی چه می گذرد، چون اصلاً نمی توانند به زبان عربی صحبت کنند و حتّی وقتی برای حج می آیند با خود مترجمین عرب می آورند!فقط عراق ماند تا در نگاه غرب رهبری امّت عربی را بر عهده گیرد، مولود ناخلفی در عراق روی کار آمد و جنگ هشت ساله با ایران را به راه انداخت، جنگی که هیچ حاصلی برای عراق نداشت و در نهایت رؤیای حزب بعث نیز در رهبری عرب به افول گرایید.پس از مدتی اختیار امر بدست شخصیت متوهم دیگری افتاد که حتی برای ایفای یک سخنرانی یا عیادت از مریض در برابر دوربین های خبرنگاران اسباب خنده همگان را فراهم می کرد. او رئیس رژیم بنی سعود (عبد الله پسر عبدالعزیز) بود وی به ناصواب فکر می کرد که موفق می شود ملّت عربی را رهبری کند. از این رو؛ اولین دغدغه فکری اش، از سر راه برداشتن شیعه بود، شیعیانی که هدف حمله حکام عرب به شمار می روند، زیرا آنها با برخورداری از راه و منش اعتقادی استوار و شعائر دینی مرتبط با اهل بیت (علیهما السلام) لقمه گلوگیری برای جمیع حکام عرب و بیشتر ملل عربی معتقد به مذاهب چهارگانه می باشند و از این رو؛ آنان را مانع تحقق نقشه های توطئه آلود شان می دانند.عبد الله سعودی با یک گام اشتباه در زمانی نامناسب کار خود را شروع کرد، او فکر می کرد که با سرکوب شیعیان در عربستان و تحریک مردم دیگر کشورهای همفکر بر علیه شیعیان و قتل عام ملت عراق خواهد توانست بر تخت (رهبری امّت عربی) تکیه زند.امّا عبدالله سعودی با این اعمال در واقع برگه بازنده خود را رو کرد، همان برگه بازنده حاکم سابق عراق که کارش در نهایت به اعدام در زندانی که برای ارعاب شیعیان عراق بنا کرده بود، کشیده شد...اگر به اوضاع سعودی نگاهی بیندازیم مشاهده می کنیم که رژیم بنی سعود تلاش می کند تا با همدستی دو هم پیمان خویش در منطقه یعنی مصر و اردن جلوی گسترش روزافزون گرایش به تشیع در منطقه را بگیرد. مساله ای که خشم عرب سنی را بر می انگیزد حکومت سی ساله شیعیان در ایران است و نمی توانند تصور کنند که یک حکومت شیعی دیگر نیز در عراق روی کار بیاید.بر همین اساس، آنان برپایی نسل جدیدی از جوانان شیعه در القطیف و الاحساء در شرق عربستان را تحمل نمی کنند تا هر روز رجال قبیله بنی سعود را زهر ترس و هراس بچشانند و زمام امور را بدست گیرند و حکومت شیعی دیگری در منطقه الشرقیه عربستان پایه ریزی نمایند. امری که نشانه هایش از زمان سقوط نظام بعث در عراق آشکار شده بود و بسیاری از سیاسیون غربی به این مسأله اشاره کرده اند و نقشه این حکومت شیعی برای اولین بار در کتاب خاورمیانه جدید آمده و القطیف و الاحساء مساحت بزرگی را به عنوان یک دولت شیعی مستقل به خود اختصاص داده اند.توهم حکام عرب برای (رهبری امّت عربی) بر اساس سرکوبی شیعیان متمرکز شده است، بدین صورت که تا حدّ امکان آنان را در موضع ضعف قرار دهند تا نتوانند دولت مستقلی بنا نهند، و همین سیاست باعث شد که وقتی «حزب الله شیعه» در لبنان ماشین جنگی اسرائیل را شکست داد، بشدت غافلگیر شوند. و حال اینکه؛ حاکم ریاض چگونه می خواهد تا با میراثی از حیله و بازی های سیاسی، شایستگی نشستن بر منصب زعامت و رهبری امّت عربی را بدست آورد؟

به قلم: سید عامر الحسینی

ترجمه: سلام شیعه