صعده، آسمانی پرستاره و آرام داشت
سالها قبل از جنگ اول که حسین بدرالدین و یارانش، مظلومانه به شهادت رسیدند، استان صعده، آسمانی پرستاره و آرام داشت. اما در مدارس و حوزه های علمیه صعده، هیاهویی برپا بود. نوجوانان فقیر روستاها، در حال گذراندن دوره های تابستانی بودند. آنچه از معارف شیعی را که از کتب درسی شان توسط دولت حذف شده بود، در این دوره ها فرا می گرفتند. با نام و اندیشه های امام خمینی (ره) آشنا می شدند. کوته نظر بود آنکه آینده این جریان را نمی توانست حدس بزند. درختی ریشه دار در حال بیدار شدن از خواب ۴۰ ساله بود. جوانه ها ظاهر شدند. سپس ساقه و بعد هم شاخه هایی که در برابر طوفانها نشکستند...
نونهالان دیروز و جنگجویان امروز، دو سال و نیم پیش (بهار ۱۳۸۶) حماسه ضحیان را آفریدند. ارتش یمن از چهارسو با تمامی قوای توپخانه و زرهی و پیاده نتوانست مقاومت یاران الحوثی را بشکند و وارد ضحیان شود (درباره ضحیان 1 و درباره ضحیان 2). یاد آن روزها و شبها بخیر. هر شب سوره فتح را برای پیروزی شان تلاوت می کردیم. آسمان صعده دیگر آرام نبود.
حماسه ضحیان اکنون، در الملاحیط، حرف سفیان، جبل الدخان و اطراف شهر صعده در حال تکرار شدن است. روز جمعه ۲۹ ابان ۱۳۸۸، سنگین ترین حملات ارتش یمن از زمین و هوا، در منطقه حرف سفیان نتوانست مقاومت یاران الحوثی را بشکند. صدها کیلومتر آنطرف تر، روز شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۸ در الملاحیط و جبل الدخان، ارتش تازه نفس سعودی زمین گیر شده و حملات وحشیانه توپخانه، هواپیما، هلی کوپترها، زرهی و پیاده نظام عربستان، راه به جایی نبرده است. این مقاومت، از جنس مقاومت حزب الله در جنگ ۳۳ روزه بود و رنگ و بوی مقاومت گردان انصار و حمزه در پاتکهای فاو، و گردان عمار و مالک در کربلای ۵ را داشت.
از سالها پیش، بین مردم یمن اینگونه شایع شده که در این جنگ و استمرار آن، سرّی الهی نهفته و تاکنون کسی موفق به کشف آن نشده است. تفسیرات بسیاری درباره نهایت معرکه شنیده می شود و پاسخ سوالات، فقط عبارت الله اعلم است و درخواهی یافت که بشر از حل این معمای خونین عاجز گشته و همه تلاشهای سیاسی، فکری و نظامی برای پایان جنگ بی نتیجه مانده... و اما آسمان ریاض، جده و طائف اکنون پرستاره و آرام است...
منبع: وبلاگ شيعيان يمن